۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

غرب از جان ایران چه می خواهد؟ - بخش دوم

بخش پیشین

رضاشاه بزرگ که در آغاز به قدرت رسیدن، با اقتدار و استواری، به پیکار با خرافه و سنت گرایی پرداخته بود، کم کم تحت تاثیر پیرامون خود قرار گرفت و و کار به جایی رسید که حتی تصمیم بسیار مهم جمهوری کردن ایران را زیر فشار روحانیت اسلام و دولتمردانی که پیرامون او را گرفته بودند، کنار گذاشت.
در حالی که در آغاز کار گفته می شد می خواهد ایران را به دوران ساسانی برگردانده و حتی چو افتاده بود که او زرتشتی شده و کشتی (کمربند زرتشتی) به کمر می بندد.

ولی آنچه که سبب سرنگونی رضاشاه شد، نزدیکی وی به آلمان نازی بود که تهدیدی در برابر منافع انگلستان به شمار می آمد. انگلستان با روی کار آمدن رضاشاه موافقت کرده بود چون منافع خود را در آن زمان با منافع ایران همسو می دید. ولی زمانی که رضاشاه، به آلمان نازی نزدیک شد، منافع ایران و انگلستان در برابر یکدیگر قرار گرفتند که سرانجام نیز به سرنگونی رضاشاه بزرگ انجامید.

ایجاد چالش های نابهنگام با دیگر کشورها، آن هم در زمانی که کشورمان آمادگی چنین چالش هایی را نداشت، بیش از هر کس، به زیان خود ما پایان یافت.

با این وجود انگلستان با تلاش های میهن پرستانه دلسوزان کشور از جمله نمایندگان زرتشتیان هند در ایران، مبنی بر نشاندن محمدرضا پهلوی بجای پدر، مخالفتی ننمود.

شاه نیز، با وجود دشواری های گوناگون از جمله جریان محمد مصدق، به آبادی و پیشرفت کشور کمر بست و در بسیاری از زمینه ها نیز به نتیجه رسید. ایران کهنه، خراب، درمانده و بیچاره دوران قاجار به ایران ثروتمند، پیشرفته و مدرن دوران پهلوی تبدیل شده بود .با این وجود شاه نیز دچار اشتباهات بزرگی شد.

هرچند که فساد موجود در دربار، به تهدیدی برای کشور تبدیل شده بود، هر چند که از دست دادن استان چهاردهم، آن هم به آن آسانی، گناه بزرگی به شمار می رفت و می رود، هرچند که اعتماد بیش از اندازه شاه به غرب، کشور را آسیب پذیر نموده بود، هرچند که به چالش کشاندن بی هنگام منافع دیگر کشورها توسط شاه، آن هم بدون آن که زمینه و توانایی لازم برای این چالش فراهم شده باشد، کاری غیر منطقی و اشتباهی آشکار به شمار می آمد، ولی بزرگترین اشتباه شاه، در نپرداختن به مهمترین سرچشمه نابسامانی ها در ایران یعنی دین و روحانیت وابسته به آن نهفته بود.

شاه نه تنها در این مورد کاری انجام نداد بلکه با پافشاری بر مسلمان بودن و نمایش گاه و بیگاه خود در پوشش فردی مذهبی، به پروار شدن روحانیت اسلام یاری فراوان نمود.

افزون بر آن، شاه در سالهای پایانی، منافع غرب را آشکارا به چالش می گرفت، در حالی که خود دربار شاه، پر از مزدوران غرب شده و میهن فروشان وابسته به بیگانه، کنترل بخش هایی از سیستم را بدست گرفته بودند. فساد حتی به ارتش، شهربانی و سازمان اطلاعات نیز رسیده بود.

شاه منافع فرانسه را به گونه ای که حتی گفته می شد ژیسکاردستن دشمنی شخصی با شاه پیدا کرده بود، به چالش می گرفت. در حالی که پزشکان فرانسوی ایشان، اجازه نمی دادند که بیمار بودن وی را به گوش ملت برسانند. حتی خود شاه نیز تا این اواخر از بیماریش آگاهی نداشت!

شاه منافع آمریکا و انگلستان را به پرسش گرفته بود، در حالی که نفوذ و حضور آنان در سازمانهای حساس کشور از دربار گرفته تا ارتش را بخوبی می شد دید و نقش آنها را در ایجاد و تشویق گروههای چپ و راستی که مانند قارچ از زمین سر بر می آوردند و کشور را روزبروز ناامن تر می کردند، دستکم برای سازمانهای اطلاعاتی کشور قابل رهگیری بود.

ایجاد چالش های نابهنگام با دیگر کشورها، آن هم در زمانی که کشورمان آمادگی چنین چالش هایی را نداشت، بیش از هر کس، به زیان خود ما پایان یافت.

حکومت شاه در ارزیابی اوضاع سیاسی جهان در آن زمان نیز دچار اشتباه شده بود.

Leonid Breĵnef
در پایان زمامداری برژنف، غرب به نتیجه رسیده بود که شیرازه کار در بلوک شرق از هم گسسته و این بلوک قابل فروپاشی است. مسابقه تسلیحاتی کار خودش را کرده بود!

در حالی که در پایگاههای نظامی شوروی، روی پروژه های بسیار پرهزینه نظامی کار می شد، در فروشگاههای شهر صف های خرید، روزبروز طولانی تر و قفسه های اجناس، روزبرز خالی تر می شدند. بلوک شرق به بن بست رسیده بود و نمی توانست راهی برای گذشتن از این بن بست پیدا نماید... و غرب این را بسیار خوب دیده و پیش بینی کرده بود.

برای غرب، فروپاشی بلوک شرق، دیگر دغدغه اصلی بشمار نمی آمد. بلکه همه نگرانی غرب این بود که این فروپاشی، کنترل شده انجام گیرد و این دگرگونی بزرگ به گونه ای مدیریت شود که نتایج حاصل از آن، همانی باشد که آنها می خواستند.

غرب با پیش بینی سناریو های گوناگون سرانجام به این باور رسیده بود که برقرار ماندن حکومت شاه پس از فروپاشی بلوک شرق، نه تنها به سود غرب نیست بلکه می تواند به تهدیدی برای منافع غرب نیز تبدیل شود.

تصور کنید که بلوک شرق از هم می پاشید و حکومت شاه با آن قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی که داشت، همچنان پابرجا می ماند. در این صورت می توان به آسانی پیش بینی کرد که پاره های جدا شده از ایران بویژه اران (آذربایجان) دوباره به سرزمین اصلی برمی گشت و نزدیک شدن افغانستان و تاجیکستان به ایران، قدرت این کشور را هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی، از آنچه که بود بیشتر هم می کرد.

در کنار آن، با فروپاشی بلوک شرق، نقش مهم ایران به عنوان متحد غرب در همسایگی شوروی، خود به خود از میان می رفت. غرب نه تنها دیگر به مرزهای شمالی ایران به منظور شنود روس ها، نیازی نداشت، بلکه حکومت شاه را روزبروز بیشتر به عنوان رقیبی برای خود در منطقه می دید.

برآورد همه این معادلات، غرب را به این نتیجه رساند که بهترین گزینه، کاستن از قدرت منطقه ای ایران است.

بخش سوم

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Gharb az jāne Irān che mikhāhad?
Bakhshe Dowom

Bakhshe pishin

Rezā Shāhe Bozorg ke dar āghāze be qodrat residan, bā eqtedār va ostovāri be peykār bā khorāfe va sonnatgerāyi pardākhte bud, kam kam tahte taasire pirāmune khod qarār gereft va kār be jāyi resid ke hattā tasmime besyār mohemme jomhuri kardane Irān rā, zire feshāre rouhāniyate Eslām va doulatmardāni ke pirāmune u rā gerefte budand, kenār gozāsht.
Dar hāli ke dar āghāze kār gofte mishod mikhāhad Irān rā be dourāne Sāsāni bargardānde va hattā chou oftāde bud ke u Zartoshti shode ast va koshti (kamarbande Zartoshti) be kamar mibandad.

Vali ānche ke sababe sarneguniye Rezā Shāh shod, nazdikiye vey be Ālmāne Nāzi bud ke tahdidi dar barābare manāfeye Engelestān be shomār miāmad.
Engelestān bā ruye kār āmadane Rezā Shāh movāfeqat karde bud, chun manāfeye khod rā dar ān zamān bā manāfeye Irān hamsu midid. Vali zamāni ke Rezā Shāh be Ālmāne Nāzi nazdik shod, manāfeye Irān va Engelestān dar barābare yekdigar qarār gereftand ke saranjām niz be sarneguniye Rezā Shāhe Bozorg anjāmid.

Ijāde chāleshhāye nābehangām bā digar keshvarhā, ān ham dar zamāni ke keshvaremān āmādegiye chonin chāleshhāyi rā nadāsht, bish az har kas be ziāne khode mā pāyān yāft.

Bā vojude in, Engelestān bā talāshhāye mihanparastāneye delsuzāne keshvar az jomle namāyandegāne Zartoshtiāne Hend dar Irān, mabni bar neshāndane Mohammad Rezā Pahlavi be jāye pedar, mokhālefati nanemud.

Shāh niz bā vojude doshvārihāye gunāgun az jomle jaryāne Mohammad Mosaddeq, be ābādi va pishrafte keshvar kamar bast va dar besyāri az zaminehā niz be natije resid. Irāne kohne, kharāb, darmānde va bichāreye dourāne Qājār be Irāne servatmand, pishrafte va moderne dourāne Pahlavi tabdil shode bud. Bā in vojud Shāh niz dochāre eshtebāhāte bozorgi shod.

Harchand ke fesāde moujud dar darbār, be tahdidi barāye keshvar tabdil shode bud, harchand ke az dast dādane ostāne chahārdahom, ān ham be ān āsāni, gonāhe bozorgi be shomār miraft va miravad, harchand ke eetemāde bish az andāzeye Shāh be Gharb, keshvar rā āsibpazir nemude bud, harchand ke be chālesh keshāndane bihangāme manāfeye digar keshvarhā tavassote Shāh, ān ham bedune ān ke zamine va tavānāyiye lāzem barāye in chālesh farāham shode bāshad kāri gheyre manteqi va eshtebāhi āshkār be shomār miāmad, vali bozorgtarin eshtebāhe Shāh, dar napardākhtan be mohemtarin sarchashmeye nābesāmānihā dar Irān yaani din va rouhāniyate vābaste be ān nohofte bud.

Shāh na tanhā dar in moured kāri anjām nadād, balke bā pāfeshāri bar mosalmān budan va namāyeshe gāh va bigāhe khod dar pusheshe fardi mazhabi, be parvār shodane rouhāniyate Eslām yāriye farāvān nemud.

Afzun bar ān, Shāh dar sālhāye pāyāni, manāfeye Gharb rā āshkārā be chālesh migereft, dar hāli ke khode darbāre Shāh, por az mozdurāne Gharb shode va mihanforushāne vābaste be bigāne, kontorole bakhshhāyi az sistem rā be dast gerefte budand. Fesād hattā be artesh, shahrbāni va Sāzmāne Ettelāāt niz reside bud.

Shāh manāfeye Farānse rā be guneyi ke hattā gofte mishod Giscard d'Estaing doshmaniye shakhsi bā Shāh peydā karde bud, be chālesh migereft. Dar hāli ke pezeshkāne Farānsaviye ishān, ejāze namidādand ke bimār budane vey rā be gushe mellat beresānand. Hattā khode Shāh niz tā in avākher az bimāriash āgāhi nadāsht!

Shāh manāfeye Āmrikā va Engelestān rā be porsesh gerefte bud, dar hāli ke nofuz va hozur ānān dar sāzmānhāye hassāse keshvar az darbār gerefte tā artesh rā be khubi mishod did va naqshe ānhā rā dar ijād va tashviqe goruhhāye chap va rāsti ke mānande qārch az zamin sar bar miāvardand va keshvar rā ruz be ruz nāamntar mikardand, dastekam barāye sāzmānhāye ettelāātiye keshvar qābele rahgiri bud.

Ijāde chāleshhāye nābehangām bā digar keshvarhā, ān ham dar zamāni ke keshvaremān āmādegiye chonin chāleshhāyi rā nadāsht, bish az har kas be ziāne khode mā pāyān yāft.

Hokumate Shāh dar arzyābiye ouzāye siāsiye jahān dar ān zamān niz dochāre eshtebāh shode bud.

Leonid Breĵnef
Dar pāyāne zemāmdāriye Breĵnef, Gharb be natije reside bud ke shirāzeye kār dar Bloke Sharq az ham gosaste va in blok qābele forupāshi ast. Mosābeqeye taslihāti kār khodash rā karde bud!

Dar hāli ke dar pāygāhhāye nezāmiye Shouravi, ruye proĵehāye besyār porhazineye nezāmi kār mishod, dar forushgāhhāye shahr safhāye kharid, ruz be ruz tulānitar va qafasehāye ajnās, ruz be ruz khālitar mishodand. Bloke Sharq be bonbast reside bud va namitavānest rāhi barāye gozashtan az in bonbast peydā namāyad… va gharb in rā besyār khub dide va pishbini karde bud.

Barāye Gharb, forupāshiye Bloke Sharq, digar daghdagheye asli be shomār namiāmad. Balke hameye negarāniye Gharb in bud ke in forupāshi, kontorol shode anjām girad va in degarguniye bozorg be guneyi modiriyat shavad ke natāyej hāsel az ān, hamāni bāshad ke ānhā mikhāstand.

Gharb bā pishbiniye senāriohāye gunāgun saranjām be in bāvar reside bud ke barqarār māndane hokumate Shāh pas az forupāshiye Bloke Sharq, na tanhā be sude Gharb nist balke mitavānad be tahdidi barāye manāfeye Gharb niz tabdil shavad.

Tasawor konid ke Bloke Sharq az ham mipāshid va hokumate Shāh bā ān qodrate siāsi, nezāmi va eqtesādi ke dāsht, hamchonān pābarjā mimānd. Dar in surat mitavān be āsāni pishbini kard ke pārehāye jodā shode az Irān beviĵe Arān (Āzarbāyjān) dobāre be sarzamine asli barmigasht va nazdik shodane Afghānestān va Tājikestān be Irān, qodrate in keshvar rā ham az nazare siāsi va ham az nazare eqtesādi, az ānche ke bud, bishtar ham mikard.

Dar kenāre ān, bā forupāshiye Bloke Sharq, naqshe mohemme Irān be onvāne mottahede Gharb dar hamsāyegiye Shouravi, khod be khod az miān miraft. Gharb na tanhā digar be marzhāye shemāliye Irān ba manzure shonude Rushā, niāzi nadāsht, balke hokumate Shāh rā ruz be ruz bishtar be onvāne raqibi barāye khod dar mantaqe midid.

Barāvarde hameye in moādelāt, Gharb rā be in natije resānd ke behtarin gozine, kāstan az qodrate mantaqeyiye Irān ast.

Bakhshe sewom

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۲ نظر:

  1. امام زمان : بگو اين ميمونها را از قم بيرون بريزند+عکس

    http://www.dailylink.ir/news.php?link=33618

    پاسخحذف
  2. امام زمان : بگو اين ميمونها را از قم بيرون بريزند+عکس

    http://www.dailylink.ir/news.php?link=33618

    پاسخحذف

گزینه نام / آدرس اینترنتی را زده و نام خود را وارد کنید.